دکتر محمد احمدی نژاد، رئیس‏جمهوری اسلامی ایران، وبلاگ خود را به روز کرد.

به گزارش "الف"، رئيس جمهور در جديدترين يادداشت وبلاگ خود با عنوان "امام خمینی، سیاست مدار یا حقیقت مدار؟"، نوشت: در عصر امام خميني (ره)، لياقت آن را يافتيم كه به چشم خود، دو فرهنگ سياسي متفاوت را به موازات يكديگر، تجربه و ‏مقايسه كنيم. در يكسو، "سياستمداراني" بوده و خواهند بود كه تنها بر مدار سياست و قدرت و چرتكه اندازيهاي عادي و ‏مادي، تحليل مي كنند و تصميم مي گيرند.آنان هيچ وقت و هيچ كجا، دست خدا و مديريت الهي را نمي بينند و هرگز، ‏حتي هاله‌اي از نور عنايت خدا را كه در عصر خميني عزيز بر اين ملت باريدن گرفت، مشاهده نمي كنند. اصطلاحا ‏مذهبي اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سياسيشان، با اهداف و با طرز محاسبات ماديون عالم، تفاوتي ندارد. منكر ‏تدبير الهي و دست غيب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماترياليستهاي عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سير تاريخ بشر انكار مي كنند و اي كاش فقط انكار مي كردند، به سخره مي گيرند و نيشخند مي زنند.‏


اما خط دوم، خط خميني است كه نه "سياستمدار"، بلكه "حقيقتمدار" بود. او سياست را هم از منظر معنوي مي ديد، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح مي ديد، در هيچ مرحله اي از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معني نديد و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادي نداد و هرچه مي شد و مي كرد به خدا و عالم بالا نسبت مي داد. انقلاب را كار خدا ‏مي خواند، جمله هاي او با خدا آغاز مي شد، مي گفت قلب مردم را خدا منقلب كرد، خرمشهر را خدا آزاد كرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهي مي خواند زيرا فتح بدست اوست " و ما رميت اذ ‏رميت و لكن الله رمي".


در معجزه طبس كه طوفان شن، جنگنده هاي مهاجم آمريكايي را نابود كرد و دقيقا آنگاه كه ‏دوست و دشمن، مشغول تفسيرهاي صرفا سياسي و نظامي از ماجرا بودند او صريحاً اعلام كرد كه آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ايران را تحولي الهي مي دانست و مي گفت "اين يك امر غير عادي است كه حاصل شده" و "از ‏اول انقلاب و پس از پيروزي تاكنون هرچه ديديم معجزات بوده است". او مي گفت "جنود غيبي همانطور كه در صدر ‏اسلام بود همان تاييدات غيبي ملائكه الهي امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقيه الله (عج) كاري نمي ‏توانيم بكنيم". او همه جا جنود خداوند را مي ديد و از همه چيز، تفسيري الهي و ماوراء مادي داشت بي آنكه سلسله ‏عوامل ظاهري و طبيعي را انكار كند. ‏


همه جا نام مبارك ولي خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلي انقلاب و آنكه اين انقلاب را بايد ‏تحويل او بدهيم برزبان مي آورد، پيروزي هاي جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت مي رساند و پيشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به اين نهضت را محصول عنايت ناجي بشريت و برپا كننده عدل جهاني مي ناميد و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهاني ايشان مي دانست.‏


او همه چيز را تحت عنايت الهي و نظارت حجت خدا مي ديد و همانگونه كه آن روز، برخي گروههاي سياسي، اين ‏طرزتعبير را مصداق ارتجاع و خرافه مي ناميدند امروز نيز كساني، ديگر حتي هاله اي از نور هم نمي بينند، خداوند را از ‏محاسبات سياسي خود، كنار گذاشته اند و مي خواهند خود صاحب و مالك انقلاب باشند، حال آنكه در منطق خميني ‏بزرگ، صاحب اصلي انقلاب، حجت خدا و توده هاي مردم بودند.‏


اينان، همان سياستمداران و قدرتمداراني هستند كه اگر مذهبي هم باشند، جهانبيني مذهبي ندارند و تنها از ادبيات ‏مذهبي، استفاده مي كنند، و الا اگر همچون خميني كبير، توحيد افعالي را پذيرفته بودند، ولايت تكويني حضرت ولي ‏عصر (عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نمي دادند و هاله هاي نور را نه فقط در گوشه اي از عالم انكار نمي كردند، ‏بلكه عالم را سراسر غرق در نور عنايت و تدبير خداوند مي ديدند.


امام عارفان به ما آموخت كه سياست را و همه چيز را ‏از چنين چشم اندازي بنگريم و همه جا و در همه چيز و در همه پيروزي ها، دست خدا و عنايت حجت خدا را ببينيم و ‏هيچ حسنه اي را به خود، و هيچ سيئه اي را به خدا نسبت ندهيم و پيروزي ها را اتفاقي ندانيم و نگوييم فلان حادثه، اتفاق ‏افتاد و هيچ پيروزي را نيز مغرورانه به خود نسبت ندهيم.


در منطق امام خميني، نبايد از محاسبات مادي ذره اي غافل ‏شويم، اما هرگز نبايد در محاسبات مادي نيز غرق شد. او حتي در فرو ريختن چهارده كنگره كاخ كسري هنگام تولد ‏پيامبر اعظم (ص) علامتي معنوي بر وقوع انقلاب اسلامي ايران در قرن چهاردهم هجري مي ديد، در هر حادثه ظاهرا ‏طبيعي، يك زمينه ماوراءطبيعي و دست خدا را مي ديد و همه پيشرفت ها و پيروزي هايي را كه نابينايان خودبين به خود ‏منتسب مي كردند، او كه نايب مهدي (عج) بود به مهدي (عج ) متعلق مي دانست و همه را از بركت او مي ديد.‏


من امروز نيز فقط و فقط، تحليل هاي سياسي از نوع امام (ره) را موفق مي دانم و حال كه تبديل جنبش ظاهراً كوچك پانزده ‏خرداد به يك نهضت عظيم و بين المللي از شرق آسيا تا قلب اروپا و از آسياي ميانه تا عمق آفريقا را مي بينيم، مي توانيم ‏آزمون موفق اين چشم انداز را حتي با چشم مادي هم ببينيم و هرچه هم قسي القلب باشيم، نمي توانيم هاله هاي نور خدا ‏را منكر شويم. هركس نمي بيند به كوري خود اعتراف كرده است.‏


وقتي به چشم ديديم كه "پيشرفت هاي عظيم علمي و اقتصادي" دهه سوم انقلاب، چگونه نتيجه عملي تحريم ها و ‏محاصره اقتصادي دهه اول و دوم است، در حالي كه نتيجه عادي و طبيعي تحريم ها بايد به ضعيف شدن ما منجر مي شد ‏ولي برعكس صد بار قويترمان كرده است، چگونه مي توانيم هاله ها و امواج نور الهي را نبينيم؟! اگر شن هاي طبس ‏مامور خدا بودند و اگر صاحب اصلي انقلاب دلواپس اين انقلاب است، پس چگونه است كه كساني از دعوي مديريت ‏الهي عالم، تعجب كرده و آن را مورد تمسخر قرار مي دهند؟!‏


وقتي محاصره نظامي و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب كه طبق محاسبات مادي، بايد به ترس و ‏ضعف و تسليم يا حتي فروپاشي جمهوري اسلامي مي انجاميد، پس از 5 سال، كاملاً نتيجه عكس داده و جمهوري ‏اسلامي، قدرت اول منطقه و يكي از چند قدرت تأثيرگذار در سطح جهان شده است، آيا اين چيزي جز مديريت الهي ‏است؟ و آيا مصداق بارز عنايت حجت خدا كه متولي همه امور از طرف خدا و واسطه فيض و هدايت اوست، نيست؟

آيا اين همان دست غيبي و ولايت باطني حضرت صاحب الامر (عج) نيست كه امام بارها مي گفت كه در حوادث ‏مختلف، مي بينيم كه گره هاي فروبسته چگونه به طرز غير طبيعي و ماوراء طبيعي، گشوده مي شود در حاليكه هيچ كاري از ما بر نمي آمده و گاه ما حتي از اصل خطري كه ما را تهديد مي كرده است، بي اطلاع بوده ايم و مقام معظم ‏رهبري نيز چندين بار اين مضمون را از امام عزيز نقل كرده اند.‏


اگر عده اي فريبكارانه تلاش مي كنند اين حقيقت را به طرز فكر باطل حجتيه نسبت دهند، تحريف بي ثمري است. ‏تفكر حجتيه اي، از مفهوم "مهدويت و انتظار"، فرهنگ تسليم و سازش و تفكيك دين از سياست را نتيجه مي گرفت و ‏به "نفي تكليف" مي رسيد. حال آنكه امام كه همواره خود و نهضت را زير سايه حضرت مي ديد، فرهنگ انتظار و ‏مهدويت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سياست معنوي و انقلاب الهي خود مي خواند و به "اثبات تكليف" مي رسيد و اين ‏تفاوت بسيار مهمي است.‏


امام كه از ولايت تكويني "انسان كامل" و "ولي خدا" و از مديريت و هدايت حضرت همچون خورشيدي كه از پس ‏ابر، همچنان نور و انرژي مي بخشد سخن مي گفت و هرگز نه تعيين وقت براي ظهور كرد و نه مشكلات و كمبودها را ‏به پاي حضرت نوشت، آيا او ادعاي الوهيت يا ربوبيت براي حضرت و يا براي خود كرد؟ آيا اگر صاحب اصلي انقلاب ‏را حضرت ولي عصر (عج) مي دانست، قصد خرافه پردازي يا عوام فريبي و سلب تكليف از خود را داشت؟!‏


براي من جالب و در عين حال مايه تأسف بود كه چگونه يادآوري همين عقايد واضح شيعي و ديدگاه صريح امام (ره) با ‏وسعتي عجيب و تحريف‌هايي ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت!


نوشتند كه احمدي نژاد در هيئت ‏دولت موقع نهار، يك ظرف غذا هم براي حضرت روي ميز مي چيند! احمدي نژاد در دوره شهرداري، مسير حركت ‏كاروان حضرت از مكه به تهران را پيشاپيش آسفالت كرده است! احمدي نژاد مدعي ارتباط با حضرت شده و گران ‏شدن برنج را، محصول مديريت حضرت و تصميم ايشان دانسته است! و اين در حالي بود كه من چند بار گفته ام كه ‏برخي گرانيها، و نه همه آنها، اتفاقاً محصول مديريت پنهان و ائتلاف مافيائي در بازار با برخي سياستمداران از همان نوعي ‏كه گفتم و كار كساني است كه پس از سه سال، هنوز هم رأي مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در ‏انتخابات رياست جمهوري نهم، تسليم نشده اند و از مردم و دولت، يكجا انتقام مي گيرند.


متأسفانه آنانكه مسئول ‏رسيدگي و اجراي عدالت اند نيز اصل وجود مفسدين اقتصادي را منكر مي شوند و گويا پيام هشت ماده اي رهبري را ‏هم شعاري و عوام فريبي مي دانند! مشاهده نور خدا در عالم سياست و در فتوحاتي كه پياپي در لبنان فلسطين تا عراق و ‏ايران و حتي در نيويورك، به نفع ارزشهاي انقلابي و اسلامي واقع مي شود، براي آنان كه در دامان فرهنگ توحيدي ‏امام خميني پرورش يافته اند و براي نسل انقلاب چيز عجيبي نيست بلكه نديدن اين هاله هاي نور است كه عجيب وعيب ‏است.


آري، حجت خدا، زنده و حاضر است و ادامه حيات در روي زمين، به اذن خدا، پيوسته به حضور حجت الهي در ‏زمين است و حضرت، اين انقلاب را و شيعه و مسلمين را و بلكه مستضعفين عالم را به حال خود، رها نكرده و نخواهد ‏كرد. آري هرگز خداوند خود را كنار نكشيده و امور عالم و آدم را به كسي جز خود واگذار و تفويض نكرده و اين ‏تفكر غاليان است اما خداوند از طريق ولي و حجت خود، عالم را مديريت و تدبير مي كند و مفهوم ولايت تكويني ‏اولياي الهي، همين است.


ما مفتخريم كه سياستمدار به آن معني كه در ابتدا گفته شد نيستيم و ان شاء الله هرگز هم ‏نخواهيم شد. ما بايد همچون امام خميني (ره) باشيم كه خود را در محضر خدا و عامل اجرايي دين خدا و در خدمت ‏حجت خدا مي ديد و نه براي خود، استقلال و منيتي قائل بود و نه براي دشمنان و ابرقدرتها، كمترين حيثيت و قدرتي ‏مي ديد. و لذا نه مي ترسيد، نه مأيوس مي شد و نه هرگز دچار غرور مي گشت.‏


سالگرد 14 و 15 خرداد، فرصتي براي بازگشت به جهانبيني توحيدي و هاله معنوي خميني بزرگ است و ملت ما هم ‏انتظار فرج از نيمه خرداد مي كشد.‏


اين دولت در سه سال گذشته كوشيده است با جهان بيني امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفكر معنوي آن مجاهد عارف ‏را خرافه نمي داند. سراسر زيارت جامعه كبيره كه امام آن را ترك نمي كرد حاوي همين جهان بيني توحيدي و شيعي ‏است و در عين حال اين دولت هرگز ضعف ها و خطاهاي احتمالي خود را در عرصه سياست يا اقتصاد به پاي امام و ‏والاتر از او حضرت وليعصر (عج) ننوشته و امروز كه با افتخار و كمال قدرت، سال چهارم خود را نيز از مبدأ 15 خرداد ‏با نشاطي همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه هاي مهم مديريت و اقتصاد كشور آغاز مي ‏كند، شجاعانه مسئوليت آن را مي پذيرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاري و سياسي و مافيايي نيز تأكيد مي كند.


اما ‏به دور از هر نوع بهانه جويي و عافيت طلبي، اعلام مي كند كه تا آخرين ساعت و دقيقه اين دولت، به وظيفه خود در ‏برابر خدا و مردم، عمل مي كنيم و با استفاده از نخبگان همفكر، موانع را به لطف خدا كنار مي زنيم زيرا چنانچه پيشتر ‏نيز گفته ام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادي كه اركان آن عبارتند از "نظام مالياتي"، "گمرك و واردات و ‏صادرات"، "نظام تأمين اجتماعي"، "نظام پولي و بانكي"، "نظام يارانه ها"، و "سيستم توزيع كالا و تجارت داخلي"، نه ‏توسعه مداران به توسعه خواهند رسيد و نه عدالتخواهان به عدالت، نزديك خواهند شد و اين دولت كه در پي "توسعه ‏عدالت محور" است با همه قدرت و پشتيباني ملت و حمايت رهبري و همكاري مجلس به فضل خدا در اين يكسال، ‏كليد تحولات بزرگ علمي و حساب شده در اين عرصه ها را خواهد زد.‏


اگر دهه چهارم انقلاب، دهه "پيشرفت و عدالت" است، بدون تغييرات بزرگ در اين چند عرصه، هيچ كاري نمي توان ‏كرد. هنر بزرگ، آن است كه به خداوند، اعتماد كنيم و "مردم" را باور كنيم، هاله هاي نور را ببينيم و به عنايت حضرت ‏‏(عج)، دلگرم باشيم، و راه خميني عزيز را نه با زبان، كه با ذهن و قلب و دست، ادامه دهيم، نسخه هاي ترجمه اي را ‏تبديل به متن مقدس نكنيم و به عقل و تجربه و انديشه ايراني و جوانان دانشگاهي خود نيز احترام بگذاريم زيرا چنانكه ‏امام عاشقان و مقتداي عاقلان گفت: "ما مي توانيم". ملت ما توانست و به فضل الهي بيش از اين ها نيز خواهد توانست.